دنیای خاطرات...
هرگاه با تو هستم همچو شقایق گلبرگهایم شکوفا میشوند...
هر گاه به شما فکر میکنم همچو امواج دریا توفنده و سرکش سر بر ساحل صبوری میکوبم..
هر گاه با شمایم گویی تمام زیبایی ها مرا در بر گرفته....
اینها همه ذره ای از دریای عشق با شما بودن است...
خداوند عشق را آفریده تا چنین احساسم را بیان کنم.
و از هزار سوی خاطرات بیرون نیایم...
گمان نکنید چند واژه را کنار هم گذاشته ام تا از عشق بگویم...
اینها کلمه نیستند .
جمله نیستند .
دنیای خاطرات هستند..
همین چند واژه خود کتاب قطوریست از دلدادگان حریم کبریایی.
و سالهاست این واژه ها مهمان چشمان بی فروغم شده اند و منزلگه خاطراتم را نوازش میدهند..